صاحبان هر کسب و کاری برای شروع کار و قبل از هر اقدامی باید بدانند برای چه اهدافی وارد این کسب و کار شده اند و برای موفقیت در این راه و رسیدن به اهداف خود چه فعالیت هایی باید بکنند. بنابراین اینکه کسب و کار ما در چه نقطه ای وجود دارد و به کجا می خواهد برسد و در این راه چه موانعی پیش رو دارد، تقریبا مسیر پر پیچ و خم موفقیت را برای ما مشخص می کند.
آن چیزی که در طراحی مدل حرکتی رو به جلو، صاحبان کسب و کار را یاری می کند، همانا داشتن استراتژی راهبردی برای برنامه ریزی دقیق تر جهت رسیدن به اهدافی از پیش تعیین شده است. گروه فنی مهندسی حساب کتاب ایرانیان سعی در برآوردن مقدمات و اجرای تمام فازهای مشاوره در حوزه استراتژی های کلان سازمان را دارد.
و دیگر موارد این چنین، همه و همه در راستای تعیین استراتژی در سطح کلان کسب و کار و درآمد مد نظر قرار خواهد گرفت.
استراتژی (Strategy) یا راهبرد عبارت است از یک راهکار عملیاتی برای رسیدن به یک هدف مشخص در واقع استراتژی طرحی برای به دست آوردن و یا حداقل، تلاش برای به دست آوردن موقعیت برتر نسبت به دیگر رقبا و یا دشمنان میباشد. در واقع استراتژی همواره برای اینکه یک سازمان به اهداف اساسی که مد نظرش است دست یابد دارای یک طرح جامع انعطافپذیر و ترکیبی است.
دستيابي به استراتژي اثربخش، مهمترين چالش سازمان ها در يك محيط رقابتي است. استراتژي يك سازمان تعيين ميكند كه فرداي سازمان چگونه خواهد بود، چگونه ميتواند به اين فردا دست يابد و با چه معيارهايي ميزان تحقق اهداف خود را ميسنجد.
هر کسب و کار به یک استراتژی نیاز دارد. یک هدف گذاری بلند مدت! این هدف گذاری برای رسیدن به حداکثر سود خواهد بود. یک استراتژی در صورتی موفق خواهد بود که بتواند سه فاکتور را ایجاد کند: موقعیت رقابتی، رشد کسب و کار و حاشیه ی سود مناسب. برای انتخاب بهترین استراتژی باید به اصول اصلی آن توجه کنیم.
تمایز در کسب و کار، کیفیت، مشتری مداری، خلاقیت، قیمت پایین، گسترده گی محصولات و خدمات، مالکیت، اولین بودن، رهبری بازار، جدید بودن، تخصصی بودن و…. درکنار این اصول، باید رهبری هزینه را به درستی انجام دهیم. از همه مهم تر، تمرکز روی استراتژی و هدف داشته باشیم.
"به مدل کسب و کار اهمیت بدهیم. چون مدل کسب و کار، قلب کسب و کار است.
مدل کسب و کار چگونگی اجرای استراتژی را مشخص می کند."
هر سازمان تجاری و یا غیر تجاری برای رسیدن به یک سری اهداف کلان خود و خدمات دهی مؤثر و مفید به مشتریانش نیاز به شناخت کامل رقبای خود دارد. در این بین چیزی که یک سازمان را از رقبای خود متمایز میکند عملیات شایستگی و مهمتر از همه استراتژی میباشد. داشتن استراتژی قوی برای غلبه بر رقبا میتواند در این زمینه کارساز باشد و همواره سازمان شما را در صدر و جلوتر از بقیه رقبا در تمام زمینهها قرار دهد. امروزه سازمانها و فروشگاههای کوچک و بزرگ تمام تلاش خود را میکند تا در بازار هدف نفوذ کرده و بتوانند جایگاه خود را در بازار برای مدت طولانی حفظ کنند.
برای این کار نوعی استراتژی بازاریابی که انتخاب میکنند باید با استراتژیهای کلان سازمان، فروشگاه و … هماهنگ باشند. ابتدا استراتژی این سازمانها به این صورت است که خواسته ها و نیازهای مشتری را شناسایی میکنند و بعد از شناخت نیاز و خواسته مشتری تلاش میکند تا کالا، خدمات و محصولات مورد نیاز او را به گونهای که رضایتش را جلب کند برایش با کیفیت بالا و قیمت مناسب فراهم آورند. گاهی برای برآوردن نیاز مشتری ممکن است یک شرکت یا سازمان مربوطه بر روی یک محصول خاص تمرکز نماید و سعی کند با محدود کردن گستره محصولات خود بازار هدف را در دست بگیرد.
بیشتر بخوانید: اظهارنامه مالیاتی اشخاص حقیقی و حقوقی به چه شکل است؟
برای تعیین استراتژی در کسب و کار چهار دلیل مهم وجود دارد، که در ادامه به شرح هریک از آن ها خواهیم پرداخت.
افزایش بازده سهام یعنی کسب پول بیشتر از سهام یا مقدار پولی که در کسب و کار خود سرمایه گذاری کرده اید. سهام شاخص مالکیت است و به طور کلی با بازگشت سرمایه که شاخص بودجه خرج کردنی است، تفاوت دارد؛ بنابراین اولین هدف استراتژی افزایش میزان پولی است که از منابع به دست می آورید که خودتان و دیگران آن ها را شخصا در شرکت سرمایه گذاری کرده اید.
شاید تاکنون متوجه شده باشید که شرکت، محصولات و خدمات شما تحت حمله رقبا است. شاید مانند اپل متوجه شوید که باید با ارائه محصولات و خدمات جدید به بازارهای جدید و با استفاده از فناوری های جدید، جایگاه تازه ای برای شرکت خود تعریف نمایید، تا به رشد و شکوفایی و موفقیت در کسب و کار خود در سطح کلان دست پیدا کنید.
ببینید چه کارهایی را عالی و بی نقص انجام می دهید و فرصت های کلیدی شما در بازار چه هستند و پس از آن سریعا برای بهره برداری از آن ها وارد عمل شوید.
هدف استراتژی، برنامه ریزی و آمادگی برای انجام کارهایی است که با آنچه انجام می دادید، دارای تفاوت هایی باشد. لازم است بدانید که برنامه ریزی استراتژیک یک فعالیت منفعلانه نیست. برنامه ریزی استراتژیک فرآیند اندیشیدن به گام های عملی برای دستیابی به اهداف کوچک و بزرگ می باشد. برای مثال اسکندر مقدونی برای جنگ های خود اقدامات استراتژیک تئوریک و منفعل نداشت، بلکه همه ی آن ها عملی بودند، به همین دلیل بود که همواره او را به عنوان نمونه ای عالی از یک مرد عمل می شناسند.
برای اجرای راهکار های استراتژیک باید یک سری از روشها، گامها و مراحل را به اجرا در آوریم در واقع در اجرای استراتژی تصمیم میگیریم که کدام استراتژی باید ابتدا اجرا شود یا این که اجرای تک تک راهکارهای یک سازمان باید بر اساس اولویت بندی آنها صورت گیرد. به این صورت که سازمان ابتدا باید مشکلاتی که از همه بدتر و پیچیدهتر هستند را بررسی کند و تمرکزش بر روی آنها باشد و وقتی که آن مشکل حل شد به دنبال حل مسائل دیگر باشد. برای اجرای استراتژی روشهای اجرای راهکارهای مختلف تعیین و مشخص میشوند. در این جا وظیفه سازمان مربوطه است که تصمیم بگیرد چگونه اجرای یک استراتژی که مد نظرش است را عملی کند. اگر بخواهیم مثالی در این زمینه بزنیم به این صورت است که فرض کنید در یک سازمانی قرار است استراتژی منابع انسانی که شامل آموزش کارمندان آن سازمان است شکل بگیرد باید همزمان مشخص گردد که هزینه این آزمونها چقدر است و چه زمانی و چگونه قرار است این آموزشها انجام پذیرند.
© کلیه حقوق علمی، مادی و معنوی این وب سایت متعلق به شرکت حساب و کتاب ایرانیان می باشد